عشق ممنوع

پارت 12


من میرم اماده شم
_برو

ویو ات

رفتم تو اتاق اول رفتم یه دوش ۲٠ مینی گرفتم
و اومدم بیرون روتین پوستیمو انجام دادم و ارایش ملایمی انجام دادم و همون لباسه رو پوشیدم و کفشمو پوشیدم کیفمو گذاشتم و اومدم بیرون که دیدم کوک داشت ساعتشو می بست
و یه نگاه از سر تا پا بهم انداخت و چند دقیقه به هم خیره بودیم که دهن وا کرد

_ات مگه نگفتی اون لباسه رومیپوشی این چیه
خب چه فرقی داره
_خیلی بازه
کوک گیر نده
_یعنی چی گیر نده اونجایی که داریم میریم همه ی مردا هیزن
خب که چی
_یه دفعه میرنت میک..
هی یواش برو چخبره قرار نیست اینجور چیزا پیش بیاد
_اگه پیش اومد ات میخای چیکار کنی
نمیدونم
_برو عوضش کن
نمیکنم
_ات نزار جرش بدما
برو بابا هرچی بخام میپوشم
_اوکی امشب میبینیم
میبینیم
_بریم

(ات و کوک الان تو پارتین)

کوک جان جدت زیاد نخور
_اوکی

(کوک نه بلکه به حرفه ات گوش نکرد تازه ویسکی هم خورد)



کو... کوک مگه بهت نگفتم زیاد نخور
_خب که چی(خمار)

(بچها کوک هوشیاره ولی خودشو زده به خماری تا ریکشن ات رو تا خونه ببینه)

کوک من میرم دسشویی میام
_باشه مواظب باش(خمار)
باشه

(ات رفت دسشویی وقتی برگشت یه مرده که مست بود رو دید که دستشو دور کمر ات انداخت ات یه عالمه تقلا کرد
ولی... نشدنی بود همش کوک و صدا میکرد که یه دفعه صدای مشت زدن شنید و دید کوک داره از بس مرده رو میزنه که داره میمیره
رفت و جداشون کرد
کوک دست ات رو گرفت و برد سوار ماشین کرد ات هم برای بار اول این همه عصبانیت از کوک میدید جرعت صحبت کردن نداشت تو فکر بود که دید
کوک دستشو گذاشت رو رون پاهای ات)

ک.. کوک چیکار میکنی
_(سکوت)
کوک
_ها
خوبی
_اهوم ولی الان صحبت نکن وگرنه بد کاری دستت میدم

(ات هم که ریده بود به خودش هیچی نگفت😂)

رسیدن خونه
دیدگاه ها (۱۴)

عشق ممنوع

عشق ممنوع

عشق ممنوع

عشق ممنوع

عشق ممنوع

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟏ات خشکش زده بود. نمی‌دونست ب...

عشق ممنوع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط